در ۶ آگوست ۱۹۴۵، در ساعت ۸:۱۵ صبح، شهر ژاپنی هیروشیما اولین هدف تاریخ از بمب اتم شد. این واقعه نه تنها جنگ جهانی دوم را به پایان برد بلکه دورهای جدید در زندگی بشر را آغاز کرد که با قدرت نابود کردن تمدن در یک لحظه تعریف میشود. بمباران هیروشیما بیش از یک عمل نظامی بود؛ آن یک ميلاد علمی، یک دشواری اخلاقی و یک نقطه عطف در تعادل قدرت جهانی بود.
سرچشمه بمب هیروشیما در مسابقه علمی داغ اوایل قرن بیستم قرار دارد. کشف شکافت هستهای در سال ۱۹۳۸ توسط فیزیکدانان آلمانی اوتو هان و فریتز استرسمان نشان داد که شکافت اتمهای اورانیوم میتواند مقدار زیادی انرژی آزاد کند. از ترس از این که آلمان نازی از این کشف برای ساخت سلاح استفاده کند، ایالات متحده پروژه مانهاتن را راهاندازی کرد—یک برنامه جنگی سری که بهترین ذهنهای علمی، از جمله ج. رابرت اپنهایمر، اینریکو Fermi و نیلز بور را گرد هم آورد.
تا سال ۱۹۴۵، پس از سالها تحقیق و همکاری بینظیر بین علم و ارتش، ایالات متحده دو نوع سلاح اتمی ایجاد کرده بود: یکی با استفاده از اورانیوم ۲۳۵، به نام لیتل بوی، و دیگری با استفاده از پلاتینوم ۲۳۹، به نام فیت من. هیروشیما به عنوان هدف لیتل بوی انتخاب شد زیرا یک مرکز نظامی و صنعتی بزرگ بود که هنوز به طور کامل بمباران نشده بود و فرصتی برای اندازهگیری تأثیر کامل این سلاح فراهم میکرد.
در طلوع آفتاب، یک بمبر B-29 به نام انولا گای، که توسط سرگرد پل و. تیبتس هدایت میشد، از جزیره تینین آغاز به پرواز کرد و بمب اورانیوم ۴۴۰۰ کیلوگرمی را حمل میکرد. آسمان هیروشیما صاف بود، که برای هدفگیری بصری ایدهآل بود. در دقیقه ۸:۱۵ صبح، لیتل بوی از ارتفاع حدود ۳۱۰۰۰ فوت رها شد. آن در حدود ۶۰۰ متری بالای شهر منفجر شد و انرژی معادل حدود ۱۵ کیلوتن تانک را آزاد کرد.
انفجار یک شعلهباری بیش از یک کیلومتر قطر ایجاد کرد، با دمای نزدیک به مرکز آن به ۴۰۰۰ درجه سانتیگراد رسید. در چند ثانیه، هسته شهر نابود شد. حدود ۷۰،۰۰۰ نفر بلافاصله مردند و دهها هزار نفر دیگر در روزهای بعد از آن از سوختگیهای مرگبار یا بیماری رادیواکتیو جان دادند. ساختمانهای در دو کیلومتر از محدوده مسطح شدند و آتشهای ناشی از آن چیزی باقی نگذاشت.
بمب هیروشیما بر اساس طراحی "تپانچهای" بود که در آن دو جرم زیرکریتیکی اورانیوم با هم شلیک میشدند تا یک واکنش زنجیار ابرکریتیکی ایجاد شود. هر واکنش شکافت هستهای هستههای اتمی را میشکست و انرژی، حرارت و نوترونهایی که این فرآیند را ادامه میداد آزاد میکرد. کمتر از یک کیلوگرم اورانیوم به انرژی تبدیل شد، اما کافی بود تا یک شهر کامل را ویران کند.
اشعه، یک محصول ناپیدا و مخفی از انفجار، تأثیرات بلندمدتی داشت که فراتر از انفجار اولیه گسترش یافت. بازماندگان، که بعدها به عنوان هیباکوشا شناخته شدند، دچار سوختگی، ریزش مو و افزایش نرخ سرطانهای خون و سرطان شدند. مطالعات ژنتیکی در دهههای بعد نشان داد که اشعه DNA را تغییر میدهد، اگرچه ترس از آسیب ویرانکننده ژنتیکی گسترده اغراق آمیز بود.
تصمیم به استفاده از بمب اتم یکی از بحثبرانگیزترین تصمیمات تاریخ باقی مانده است. رئیسجمهور هری اس. ترومن استدلال کرد که این کار برای پایان دادن به جنگ سریع و نجات صدها هزار زندگی آمریکایی و ژاپنی که در یک حمله زمینی از دست رفته بودند، ضروری بود. با این حال، منتقدان پرسیدهاند که آیا ژاپن—که به مرز تسلیم بود—نیاز به چنین ویرانی داشت.
این بمباران همچنین یک هدف استراتژیک داشت: قدرت ایالات متحده را به جهان، به ویژه به اتحاد جماهیر شوروی، نشان داد. در این معنا، هیروشیما نه تنها یک عمل جنگی بلکه یک سیگنال جغرافیایی بود که آغاز دوران سرد را نشان میداد. وزن اخلاقی این تصمیم همچنان بین تاریخنویسان و اخلاقیدانان تقسیم شده است.
در زیر آمارها، تراژدی انسانی هیروشیما وجود دارد. گزارشهای شاهدعینی از یک فلاش ساکت، باد سوزان و شهری که توسط آتش بلعیده شده است، توصیف میکند. بازماندگان با سوختگی و کور شدن از آتش بیرون آمدند، لباسهایشان توسط حرارت تبخیر شد. رودخانهها پر از زخمیهایی بودند که به دنبال کمک میگشتند و باران سیاه—بارانهای آلوده به خاکستر رادیواکتیو—از آسمان فرود میآمد.
در میان ویرانی، اعمال شجاعت و شفقت ادامه داشت. پزشکان و پرستارانی که بازمانده بودند با منابع محدود به طور بیوقفه به درمان قربانیان پرداختند. یکی از نمادهای ماندگار بمباران داستان ساداکو ساساکی، دختری جوان است که سالها بعد از انفجار به سرطان خون مبتلا شد و کاغذهای خوشهای تا کردن امید به بهبود داشت. داستان او به نماد جهانی صلح و یادبود تبدیل شد.
در سالهای پس از بمباران، هیروشیما از یک مکان ویرانشده به مرکز تبلیغات صلح تبدیل شد. پارک یادبود صلح هیروشیما و بقایای نجاتیافته دیوانهبام به عنوان یادآوریهایی از عواقب جنگ هستهای باقی ماندهاند. دانشمندانی که زمانی دستاورد خود را جشن میگرفتند، حالا با تأسف میگفتند. اپنهایمر معروف به نقل قول از بگاودا گیتا: "اکنون من شدهام مرگ، نابودکننده جهانها".
این بمباران همچنین علم را نیز تغییر داد. آن نشان داد که دانش انسانی دووجهی است—توانایی برای روشنایی و نابود کردن. عصر هستهای که در هیروشیما شروع شد، منجر به دههها مسابقه تسلیحاتی، سیاستهای بازدارندگی و بحثهای ادامهدار درباره محدودیتهای اخلاقی قدرت فناوری شد.
بمباران هیروشیما هم یک نتیجه از پیشرفت علمی و هم یک فاجعه اخلاقی بود. آن توانایی بشر را برای بهرهبرداری از نیروهای بنیادی طبیعت و در عین حال آسیبپذیری خود به دلیل اختراعات خود را نشان داد. انفجاری که هیروشیما را در ۱۹۴۵ ویران کرد، همچنان در آگاهی جهانی به عنوان یک هشدار و درس زنده میماند: که دانش بدون خرد میتواند آفرینش را به نابودی تبدیل کند.
هیروشیما نه تنها یک واقعه تاریخی بلکه آینهای است که انتخابهای انسانی را منعکس میکند—در بین قدرت و بازداری، در بین ترس و صلح، در بین دستاورد علمی و تراژدی انسانی.
New publications: |
Popular with readers: |
News from other countries: |
![]() |
Editorial Contacts |
About · News · For Advertisers |
Digital Library of Afghanistan ® All rights reserved.
2024-2025, LIBRARY.AF is a part of Libmonster, international library network (open map) Preserving Afghanistan's heritage |
US-Great Britain
Sweden
Serbia
Russia
Belarus
Ukraine
Kazakhstan
Moldova
Tajikistan
Estonia
Russia-2
Belarus-2